<no title>

ساخت وبلاگ

                               

        

«دنیا را بد ساخته اند»                                     

              

    کسی که دوستش داری دور است. دستانش برای تو نیست. صدایت را نمی شنود. احساست را نمی فهمد.کسی را دوست داری که نباید!

«دنیا را بد ساخته اند»،

   تنهایی ات غوغا می کند. در جشن تنهایی هایت فقط، مجال گریستن داری. در بی هدفی اشکهایت مهلت زندگی کردن.

و باید در تنهایی هایت شاد باشی و زندگی کنی. و برای کسی بمیری که نباید!

«دنیا را بد ساخته اند»،

   به کسانی که باید محبت نکنی و از آنها عشق نگیری.

در چشمان کسانی که باید عشق نبینی و آن را در قلب کسی بجویی که نباید و آروزیی کنی که نشاید!

«دنیا را بد ساخته اند»،

   هم دم و هم دل دور است و همان هایی که از آنها عشق نمی گیری نمی گذارند که باشد. تا تو در تنهایی با کسی هم دم نباشی و در آتشی بسوزی که نباید!

«دنیا را بد ساخته اند»،

   کسانی که نزدیک اند را نخواهی و به دوردست چشم بدوزی و سرابی را ببینی که برای بودنش باید که نباشی و بالاجبار برای کسی باشی که نباید و او هم نخواهد!

 خدایا!

تو که زیبایی. تو که قلبم از برای تو می تپد. تو که بهترینی!

این چه دنیایی است؟!

مهربان من! این چه حکمی است که برایم بریدی؟!

« بودنی که سخت تر از کویر است. »

ترکهایم را می بینی؟ تشنه ام!

      صدایم را می شنوی؟ ... می دانم. می شنوی ... خسته ام!

                   چشمهایم را می بینی؟ سو ندارد!

        دستهایم را لمس می کنی؟ سرد است. لرزان است!

می ترسم!!!

 و مثل همیشه گرمای عشقت، قطره های مانده ی وجودم را می گیرد. اشکهایم سرد است؛ ... از تنهایی می ترسم!!!

  خدایا! ... دنیا زشت است و تو زیبایی. آسمان که تنهایم گذاشت؛ تو مرا به حال خود وا نگذار! ...

 تشنه ام! از سیاهی شب می ترسم. جز دز تنهایی هایم آرام نمی گیرم و از تنهایی ها خسته شدم؛ می ترسم!!! 

                               ... « تو بمان با من تنها تو بمان

              

يزدان دي ال...
ما را در سایت يزدان دي ال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fdfdfdf shokobaise بازدید : 298 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1391 ساعت: 19:32